هفته گذشته، در پذیرش هتلی که قرار بود اقامت داشته باشم، هفت نفر مشتری در مقابل یه کارمند پذیرش که سرش خیلی شلوغ بود صف کشیده بودن. ژاک (اونطور که اسمش از روی بج سینه اش مشخص بود)، وظایفش رو کاملا به صورت سیستماتیک انجام میداد. 1-به همه به زبان …
بیشتر بخوانید »